ادعيه ها

تمام ادعيه هاي ماه هاي سال

آرزوهاي امام صادق(ع) براي پياده‌روي اربعين

 در كامل الزيارات امام صادق(ع) مي‌فرمايد: به يكي از دوستانشون، يا علي! اسمش علي بود، " زُرِ الحسين عليه‌السلام ولا تَدَعْهُ " قبر امام حسين(ع) رو زيارت كن، رها نكن قبر امام حسين(ع) رو.
"قال: قلت: ما لمن أتاه من الثواب؟" ]ثواب كسي كه آن حضرت را زيارت كند چيست؟[ انگار نچشيده بوده طرف مزۀ زيارت رو يا شايد هم چشيده بوده، چرا تهمت بزنيم؟! مي‌خواسته ثوابش رو هم بفهمه.
دقيق روايت رو دقت كنيد! "ما لمن أتاه من الثواب؟"
صحبت سر چيه؟ زيارت امام حسين . سؤال چيه؟ ثوابش چقدره؟
اونوقت ببينيد امام صادق (ع) بحث رو مي‌بره كجا. "من أتاه ماشياً" كسي پياده بره حرم امام حسين...، آقا امام صادق(ع)! ايشون كه نپرسيد پياده برم يا سواره؟ ايشون پرسيد ثواب زيارت چقدره؟ شما چرا از پياده‌روي صحبت مي‌كنيد؟ امام صادق(ع) فدات بشم، شما الآن بفرماييد ثواب زيارت چقدره؟ ايشون سؤالش اين بود! بحث شما هم كه سر اصل 

 

ادامه مطلب آرزوهاي امام صادق(ع) براي پياده‌روي اربعين

اسرار اذان و اقامه - استاد سعادت فر - قسمت سوم از هفتاد دو

سرّ فصول اذان 

خوب بحث ما پيرامون سر اذان و اقامه بود. در جلسات قبل معناي كلمه اذان رو خدمت شما عرض كرديم. حالا به ياري خداي عزوجل ديگه بريم سراغ سرّ فصول اذان.


فصول اذان از نزد خداي عزوجل نازل شده است. 

فصول اذان از نزد خداي عزوجل نازل شده است. ​

اولاً قبل از شروع راجع به سرّ خود اذان، يه مطلب رو خدمت شما عرض بكنم و اون اينكه اذان و اقامه هردو مُنَزَّل مِن عِندِالله اند. يعني اين‌ها مستقيماً از ناحيۀ خداي عزوجل نازل شده است. و به تعبير آيۀ قرآن: "إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ". هر چيزي در نزد ما خزينۀ اون هست. و ما با يك قدر و اندازۀ معين اون رو نازل مي‌كنيم. پس اذان، مُنَزَّل مِن عِندِالله است.



 

نزول اذان - ياد دادن اذان به بلال

نزول اذان - ياد دادن اذان به بلال

حالا روايت رو بشنويد. اين روايت رو منصور بن حازم عن ابي‌عبدالله عليه‌السلام ازامام صادق(ع) نقل مي‌كند. مي‌گويد: " لمّا هبط جبرئيل بالاذان على رسول اللّه - صلي‌الله عليه و آله و سلم- و كان رأسه في حجر علي- عليه‌السلام". ميگه درحالي‌كه رسول اكرم سرشان رو بر دامن اميرالمؤمنين گذاشته بودند؛ " فاذَّنَ جبريل (ع)" جبريل (ع) اذان گفت: " فلمّا انتبه رسول اللّه - صلي‌الله عليه و آله و سلم - قال (رسول‌الله): علي سمعت؟ ". بعد وقتي‌كه تمام شد رسول اكرم به اميرالمؤمنين فرمودند: يا علي، شنيدي؟ حضرت فرمودند: نعم يا رسول‌الله، بله منم شنيدم.
بعد حضرت فرمودند: حفظتَ اين فصول رو حفظ كردي ؟ قال: نعم، حضرت فرمود: بلي.
پيامبر فرموند: ادع لي بلالًا، فدعا علي- عليه‌السلام - بلالًا فعلّمه. پس برو بلال رو صدا بزن و اين فصول رو ياد او بده. و اون اذان بگويد. پس اين فصول اذان از نزد خداي عزوجل نازل شده است.


پيامبر(ص) خودشان چگونه اذان مي‌گفتند؟

پيامبر(ص) خودشان چگونه اذان مي‌گفتند؟​

گاهي سؤالي مطرح مي‌شود كه خود رسول اكرم اذان مي‌گفتند؛ چه جور مي‌گفتند؟ 
داريم حضرت عيناً همين فصول، و وقتي به نام خودشان مي‌رسيد گاهي همان " أشهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُول اللَّه" رو به همين شكل و گاهي به "أشهَدُ أَنَيّ رَسُول اللَّه" هم اذان مي‌گفتند.چون مُنَزَّل من عندالله است؛ خود پيامبر مامور به اين اذان و شهادت ميشن و عيناً شهادت ميدن. پس اين يه مطلبي بود كه اول انسان بايد توجه بكند كه اين اذان، مُنَزَّل است.

 

 

براي مطالعه ي ادامه مطلب كليك كنيد

حكايت دل هايي كه در كربلا جامانده است/ غم بازگشت موج مي زند

در ميان جمعيت نزديك به يكي از گيت هاي خروجي چشمم به زوج جواني مي افتد كه با اندوه به زائران در حال رفتن به كربلا مي نگرند گويا دل دل مي كنند كه در ميان شلوغي جمعيت پنهان شوند و به آن سوي مرز بروند اما چمدان هايشان گواه بازگشت آنها از بين الحرمين است. به سمتشان مي روم از زن جوان دليل نگاه هاي غمگينش را مي پرسم، مي گويد : دلم مي خواهد همين حالا دوباره برگردم اصلا خسته نمي شوم از ديدار كربلا.  
وي كه اهل شوش است و كودك پنج ساله اش را در آغوش دارد، مي افزايد: دومين بار است كه به كربلا رفته ام، در كربلا عمر دوباره مي گيرم، دنيايم عوض مي شود و احساس مي كنم آدم ديگري شده ام.
همسرش وارد صحبتمان مي شود و مي گويد: اولين باري بود كه به كربلا رفته بودم، آدم تا نرود نمي تواند درك درستي از آن عظمت و شكوه داشته باشد.
سعيد رشتي پور مي افزايد: مسير طولاني بود اما هيچگونه خستگي حس نكرديم چرا كه اجباري در كار نبود و همه از سر عشق وارد اين مسير با پاي پياده شده بوديم.
وي با صدايي بريده بريده  ادامه مي دهد: با وجود اينكه هنوز ساعاتي از بازگشتم نگذشته اما به حال تمام زائراني كه در حال رفتن به كربلا هستند حسرت مي خورم. آدم وقتي به پابوس آقا مي رود بايد دل شير داشته باشد كه طاقت برگشتن داشته باشد.


سعيد با بيان اينكه قصد كرده ام از اين پس هرسال با پاي پياده و با همسر و فرزندم به كربلا بروم، حضور پرشور زائران حسيني را يك مشت محكم بر دهان استكبار و دشمنان شيعه مي شمارد و به نگاه هاي پر از حسرتش به زائران حاضر در گيت خروجي ادامه مي دهد.
حسين خواست كه به پابوسش بروم
رويم را برمي گردانم و يك پيرزن كوتاه قد و ظريف اندام توجهم را جلب مي كند از موقعيت حركتش متوجه مي شوم كه زائري بازگشته از حرم است. درحالي كه دستش در دست دخترش است اظهار مي كند: نامم قيده گريزي است و ۶۶ سال دارم. اولين بار بود كه به كربلا رفته بودم و خيلي خوشحالم.
قيده خانم فرياد زنان مي گويد: حسين (ع) خواست كه من در اين سن به پابوسش رفتم و قصد كرده ام تا وقتي زنده هستم هيچ اربعيني را از دست ندهم.
با وجود سن و سالي كه دارد اما آنقدر پرشور و چابك نشان مي دهد كه گويا ديدار حسين (ع) جوانش كرده است به نشانه خداحافظي دستانش را بالا مي برد و مي گويد: اين پياده روي برايم هيچ خستگي نداشت، با ذوقي وصف ناشدني جمله اش را تكرار مي كند و با خانواده اش به سوي خانه حركت مي كند.
همينطور كه به دنبال سوژه هايي براي گفتگو مي گشتم به پسر جواني برخورد كردم كه پارچه سبزي را به كمر خود بسته بود. بدجور در ميان جمعيت خودنمايي مي كرد. مسير حركتش گواه بازگشتش از حرم بود به سمتش مي روم تا سلام مي كند لهجه اش به من مي فهماند كه از راه دوري آمده است. نامش ابوالفضل مظفري است. ۳۰ سال دارد و ساكن يزد است.

 

 

براي مطالعه ي ادامه مطلب كليك كنيد

اسرار مباهله: آشنايي با كليات مباهله

آشنايي با كليات مباهلهاز آنجا كه ماجراي مباهله براي اولين بار به اين تفصيل آورده مي شود، نياز به آشنا نمودن خواننده با كليات و جوانب خاص اين واقعه احساس ميگردد. و به نظر ميرسد در آماده سازي ذهن براي دريافت عميق تر از اين واقعه مفصل تأثير به سزايي خواهد داشت.لذا فصلي آغازين كتاب به اين مهم اختصاص يافت، تا با طرح دور نمايي از داستان مباهله ذهنيتي درباره آن ايجاد گردد. آنگاه جغرافياي تاريخي نجران خواننده را وارد سرزميني كند كه مباهله مربوط به آن است، و از همانجا آغاز شده است. معرفي شخصيتهاي ماجراي مباهله نياز ديگري است كه تسلط بر چهارچوب داستان را كامل مي كند. در اين فصل مجموعه اطلاعاتي به صورت مقدماتي ذهن ما را با سرزميني دور دست در منتهي اليه شبه جزيره عربستان آشنا مي كند كه به سكونت مسيحيان اختصاص داشته و علماي نصرانيت آنجا را اداره مي كرده اند. همچنين هنگامي كه حاكمين و دست اندركاران حكومت ديني نجران و كليسا هاي بزرگ آنجا و افرادي كه در جاي جاي اين داستان بلند حضور دارند شناسايي مي شوند، دورنمايي زيبايي از ماجرا ايجاد ميكند و ذهن را به استقبال آن مي برد. 

دورنمايي از داستان مباهلهاصل "مباهله" آن است كه دو نفر يا دو گروه پس از مناظره و استدلال در برابر يكديگر به نتيجه اي كه مقبول طرفين باشد نرسند، و هريك ادعاي كتمان عمدي حق از سوي ديگري را داشته باشد. در اين مرحله براي اثبات ادعاي خود مسئله را به خدا واگذار مي كنند، و هريك از خدا ميخواهد كه اگر ديگري در ادعاي خود عمدا دروغ ميگويد و حق را دانسته كتمان مي كند، فورا عذاب را بر او نازل كند، تا حق روشن شود.


در چنين برنامه هاي كه يك دستور الهي است. خداوند فورا پاسخ ميدهد تا حجت را بر مردم تمام نمايد؛ چنانكه در روزگار پيامبران اين مسئله بارها اتفاق افتاد و مخالفانشان با معجزه الهي دچار عذاب شدند و حق بر همه روشن گرديد. 

در تاريخ بيست و سه ساله بعثت پيامبر صلي الله عليه وآله مباهله فقط يك بار اتفاق افتاد. مسيحيان نجران پس از نامه پيامبر صلي الله عليه وآله به آنان براي مناظره به مدينه آمدند، و وقتي از هر جهت محكوم شدند قرار را بر مباهله گذاشتند، تا حق بين اسلام و مسيحيت با پاسخ مستقيم خداوند ثابت شود. 

مسير مفصل ايران واقعه در بخش سوم كتاب حاضر با تمام جزئيات تنظيم شده است. در اينجا ارائه دور نمايي از مراحل اين ماجرا ضروري به نظر ميرسد. تا با آگاهي اجمالي از آن به تحقيق و تحليل زواياي داستان بپردازيم.
جزئيات وقايع از ابتداي داستان مباهله تا پايان در دوازده مرحله قابل ترسيم است: ​در اولين مرحله پيامبر صلي الله عليه وآله نامه اي براي رئيس نجران كه اسقف اعظم آنجا بود فرستاد. اسقف با مطالعه نامه وحشت كرد و پيش از همه با سه تن از بزرگان اجتماعي و مورد اعتماد نجران مشورت نمود. ولي آنان مسئله را ديني تلقي كردند و از اظهارنظر خودداري نمودند، و تصميم گيري را به خود او واگذار كردند.

اسقف چنان صلاح ديد كه همه مردم نجران را جمع كند و از آنان نظرخواهي نمايد. تا تصميم نهايي بطور علني و در حضور مردم و با مشاركت عموم باشند، لذا با اعلام عمومي، از مناطق مختلف نجران افرادي آمدند و مجلس عظيمي در كليساي بزرگ آن براي بحث و مشورت درباره كيفيت پاسخ به نامه پيامير اسلام تشكيل شد.

مرحله دوم ماجرا مطالبي است كه در اولين جلسه مطرح شد. پس از قرائت نامه پيامبر صلي الله عليه وآله براي حاضرين دو نظريه پيشنهاد شد كه هريك طرفداراني داشت: يكي فرستادن افرادي به مدينه براي تحقيق بيشتر و ديگري حركت به طرف مدينه براي جنگ با پيامبر صلي الله عليه و اله.

در اين مورد "كرز" كه سرلشكر نجران بود از جنگ طرفداري ميكرد، ولي اسقف اعظم مخالف، جنگ بود. سيد و عاقب هم كه در مرتبه بعد از او تصميم گيرنده نجران بودند با جنگ مخالفت كردند. سيد - كه شخص دوم نجران بود- وارد گفتگو شد و سعي نمود افكار عمومي را از تصميم جنگ دور كند.

شخصي به نام "جهير" كه روابط خارجي نجران را بر عهده داشت پيشنهاد كرد از يك سو با فرستادن افرادي به مدينه مسلمانان را سرگرم كنند، و از بسوي ديگر فرستادگاني را نزد قيصر روم و پادشاهان مسيحي آفريقا در نزديكي نجران بفرستند و از آنان در اين باره كمك بخواهند. آنگاه با پيش بيني لازم به مدينه بتازند و اسلام را از ريشه نابود كنند! 

در حالي كه بحث بر جنگ و صلح ادامه داشت، ناگهان با دخالت فردي به نام «حارثة بين اثال» كه از علماي مسيحيت بود مرحله سوم ماجرا آغاز شد​:او پيشنهاد كرد كه قبل از مشورت درباره جنگ و صلح، به حقانيت پيامبر صلي الله عليه و آنها بانديشند و اگر آن حضرت را پيامبر موعود انبيايي گذشته تشخيص دادند به او ايمان بياورند و به جاي جنگ يا صلح مسلمان شوند و به سعادت ابدي دست يابند. اگر چه در آغاز برخورد شديدي با حارثه صورت گرفت و سيد و عاقب هرگز انتظار چنين پيشنهادي را در حضور آن جمعيت انبوه نداشتند. ولي پافشاري و مقاومت حارثه باعث شد تا افكار عموم مردم متوجه اين حقيقت بزرگ شود و از اسقف اعظم و سيد و عاقب صريحاً بخواهند كه ابتدا اين مطلب را روشن كنند.

 

 

 

براي مطالعه ي ادامه مطلب كليك كنيد 

“رويداد مباهله” ، شرح واقعه مباهله

پيامبر اسلام به موازات مكاتبه با سران دول و مراكز مذهبي جهان ، نامه اي به اسقف نجران ، نوشت و طي آن نامه، ساكنان نجران را به آئين اسلام دعوت نمود. اينك فرازي از نامه آن حضرت:« به نام خداي ابراهيم ، اسحاق و يعقوب. ( اين نامه اي است) از محمد پيامبر خدا به اسقف نجران :خداي ابراهيم و اسحاق و يعقوب را حمد و ستايش مي كنم ، و شما را از پرستش « بندگان» ، به پرستش « خدا» دعوت مي نمايم . شما را دعوت مي كنم كه از ولايت بندگان خدا خارج شويد و در ولايت خداوند وارد آئيد ، اگر دعوت مرا نپذيرفتيد ( لااقل ) بايد به حكومت اسلامي ماليات (جزيه) بپردازيد ( كه در برابر اين مبلغ كم ، از جان و مال شما دفاع مي كند) و در غير اين صورت به شما اعلام خطر مي شود
نمايندگان پيامبر كه حامل نامه بودند ، وارد نجران شده و نامه پيامبر را به اسقف مسيحيان نجران دادند. وي نامه را با دقت خواند و براي تصميم ، شورايي مركب از شخصيتهاي بارز مذهبي و غير مذهبي تشكيل داد. شورا نظر داد كه گروهي به عنوان « هيئت نمايندگي نجران » به مدينه بروند ، تا از نزديك با پيامبر صلي الله عليه و آله ديدار كرده ، دلائل نبوت ايشان را مورد بررسي قرار دهند . بدين ترتيب ، شصت تن از ارزنده ترين و داناترين مردم نجران انتخاب گرديدند ، كه در رأس آنان سه تن از پيشوايان مذهبي قرار داشت :
ابو حارثة بن علقمه» ، اسقف اعظم نجران كه نماينده رسمي كليساهاي روم در حجاز بود .
عبدالمسيح» ، رئيس هيئت نمايندگي كه به عقل ، تدبير و كارداني شهرت داشت .
اَيهَم» ، كه فردي كهنسال و يكي از شخصيتهاي محترم ملت نجران به شمار مي رفت .
مذاكره نمايندگان نجرانبالاخره نمايندگان نجران ، به ديدار پيامبر اكرم (ص) آمده و به مذاكره پرداختند ، در اين مطلب ، گوشه اي از مذاكرات آنها مي پردازيم :
پيامبر (ص) ، من شما را به آئين توحيد ، پرستش خداي يگانه و تسليم در برابر اوامر او دعوت مي كنم . سپس آياتي چند از قرآن براي آنان تلاوت نمود .
نمايندگان نجران:اگر منظور از اسلام ، ايمان به خداي يگانه جهان است ، ما قبلاً به او ايمان آورده و به احكام وي عمل مي نمائيم .
پيامبر اكرم :اسلام علائمي دارد و برخي از اعمال شما ، حاكي است كه به اسلام واقعي نگرويده ايد . چگونه مي گوئيد كه خداي يگانه را پرستش مي كنيد ، حال آنكه شما صليب را مي پرستيد ، از خوردن گوشت خوك پرهيز نمي كنيد و براي خدا فرزند قائليد؟
نمايندگان نجران :ما او را (مسيح) خدا مي دانيم زيرا او مردگان را زنده كرد بيماران را شفا بخشيد ، و از گِل پرنده اي ساخت و آن را به پرواز درآورد ، و تمام اين اعمال حاكي است كه او خدا است .
پيامبر اكرم:نه ! او بنده خدا و مخلوق او است ، كه خدا او را در رحم مريم قرار داد و اين قدرت و توانايي را خدا به او داده است .
 
مذاكره نمايندگان نجرانبالاخره نمايندگان نجران ، به ديدار پيامبر اكرم (ص) آمده و به مذاكره پرداختند ، در اين مطلب ، گوشه اي از مذاكرات آنها مي پردازيم :پيامبر (ص) ، من شما را به آئين توحيد ، پرستش خداي يگانه و تسليم در برابر اوامر او دعوت مي كنم . سپس آياتي چند از قرآن براي آنان تلاوت نمود .
نمايندگان نجران:اگر منظور از اسلام ، ايمان به خداي يگانه جهان است ، ما قبلاً به او ايمان آورده و به احكام وي عمل مي نمائيم .
پيامبر اكرم :اسلام علائمي دارد و برخي از اعمال شما ، حاكي است كه به اسلام واقعي نگرويده ايد . چگونه مي گوئيد كه خداي يگانه را پرستش مي كنيد ، حال آنكه شما صليب را مي پرستيد ، از خوردن گوشت خوك پرهيز نمي كنيد و براي خدا فرزند قائليد؟
نمايندگان نجران :ما او را (مسيح) خدا مي دانيم زيرا او مردگان را زنده كرد بيماران را شفا بخشيد ، و از گِل پرنده اي ساخت و آن را به پرواز درآورد ، و تمام اين اعمال حاكي است كه او خدا است .
پيامبر اكرم:نه ! او بنده خدا و مخلوق او است ، كه خدا او را در رحم مريم قرار داد و اين قدرت و توانايي را خدا به او داده است .
يكي از نمايندگان نجران:آري او فرزند خدا است زيرا مادر او مريم ، بدون اينكه با كسي ازدواج كند ، او را به دنيا آورده است . پس پدر او خداي جهان مي باشد .

 

 

براي مطالعه ي ادامه مطلب كليك كنيد

«نور اربعيني» ملت‌ها را به سمت اسلام مي‌كشاند

كشتي حسين(ع) جادار و وسيع استوي وجود مقدس امام حسين(ع) را مظهر عزت و هدايت و نور ويژۀ خداي متعال معرفي كرد و گفت: در حديثي از رسول گرامي اسلام(ص) آمده است «إنّ الحسين مصباح‏ الهدي‏ و سفينة النجاة؛ حسين چراغ هدايت و كشتي نجات است». اما اين كشتي ويژگي خاصي دارد كه امام صادق(ع) به آن اشاره كردند. شخصي به حضرت عرض كرد مگر تمام شما كشتي نجات نيستيد؟ امام(ع) فرمود بله. آن مرد گفت پس چرا به امام حسين(ع) كشتي نجات گفته مي‌شود. حضرت در پاسخ فرمود:  «نحن سُفَن النّجاة ولكن سَفينةُ الحسين أوسعَ و أسرعَ؛ ما همگي كشتي نجاتيم اما كشتي حسين، جادارتر و سريع‌تر است»؛ از اين رو كلبي دو روز قبل از عاشورا به كاروان ملحق مي‌شود و به مقامات عالي مي‌­رسد. 
حرارت و نور امام حسين(ع) حركت‌زاستحجت‌الاسلام خلج با اشاره به ديگر ويژگي امام حسين(ع) گفت: امام صادق(ع) در روايتي ديگر مي­‌فرمايد «إنَّ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ حرَارت فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ» يك حرارت در كشته شدن و قيام سيدالشهدا است كه هرگز سرد نمي­‌شود. حرارت در دنيا چند كار انجام مي‌­دهد: اولين كارش توليد نور است؛ هر چه حرارت بيشتر باشد، نور بيشتر خواهد شد. كسي كه نور داشت، مسير را مي­‌بيند و هدايت مي‌يابد. 

 

براي مطالعه ي ادامه مطلب كليك كنيد

صحبت هاي فوق العاده دكتر الهي قمشه‌اي در مكتب امام حسين (ع)

... ما تشنه ي تو هستيم. ما كشته ي تو هستيم. "مرده ي اوييم و بدو زنده ايم" نظامي خيلي قشنگ گفته كه :
"ما كه نظر بر سخن افكنده اييم                    مرده ي اوييم و بدو زنده ايم "
آدم وقتي مرده ي كسي ميشه، زنده ي اونم هست. مي تونيم بگيم : من كشته ي تو هستم، من مرده ي تو هستم، من زنده تو هستم. چرا ؟ براي اينكه اين كشتگيه كه منو زنده مي كنه.
"اقتلوني اقتلوني يا ثقات                    ان في القتلي حياه في الحياة"
منو بكشيد! اين هواهاي نفساني ماست كه مارو كشته!
"زنده كدام است بر هوشيار                     آن كه بميرد به سر كوي يار"
شما زنده تر از امام حسين (ع) در عالم سراغ داريد؟ زنده مگه كيه ؟ اونيه كه صاحب اثره. كي مي تونيه اين همه خيرات و بركات داشته باشه، در زير خاك خفته باشه؟ خفته نيست! زندست! زندست كه اين قدراثر داره؛ زندست كه اين قدر همه رو دور هم جمع ميكنه. اشك شوق بباريد. ما كه به خاطر او گريه نمي كنيم. ما كه به احوالات او گريه نمي كنيم كه. او در منتهي درجه اي از سعاتي است كه اونجا فرشتگان غبطه مي خورند به حال او. رشك بهشت برينه. حالا من بشينم بگم كه اي واي مثلا من غصه امام حسين(ع) رو بخورم؟! امام حسين (ع) غصه همه ي ماها رو خورده.
خواستم بگم "السلام عليك يا اباء عبدالله" ، ديدم كه او داره به ما سلام مي كنه! ما كجا مي تونيم؟ ما از عالم سلام نيستيم. ما اصلا رسيديم به اون سلام؟ كه:
"هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ"
سلام نام خداست. من چه سلامي بتونم بكنم؟ سلام او رو من مي تونم برسونم. امام حسين (ع) مي تونه به ما سلام بكنه. چرا ؟براي اينكه او سلامتي آورد براي ما. او تصلي داد. او داره ميگه كه غصه نخوريد. غصه نخوريد كه عشق هست. غصه نخوريد كه يك چنين عالمي است كه ببينيد ، بياموزيد كه چنان عالمي است كه ما بخاطرش رقص كنان زير شمشير مي ريم. ببينيد چه خبره اون عالم. ببنيد چشمشون به چه مقامي افتاد كه:
"زير شمشير غمش رقص كنان بايد رفت                    كان كه شد كشته او نيك سرانجام افتاد"
چرا اينقدر مشتاق بودند؟ چرا اينقد شاعق بودند؟ به ما درس دادن كه تو اين بدن نيستي. نترس از اين مرگ!
اين مرگ در حقيقت خروج تو از زندان اين عالمه. فكر نكن تو اين دست و پا هستي. صد هزار دست و پاي ديگه هست در عالم بهت ميدن. فكر نكن تو عمري داري. دو مرتبه صد هزار جواني و صد هزار عمر تازه بهت ميدن.
اينو امام حسين(ع) داره ميگه: بياموز از من. ببين اين عمل من نشانه اين است كه تو مي توني ايمان بياري به حقيقت عشق.اگر كه همه دروغ گفتند من راست ميگم. اگر همه گفتند و نكردند؛ من يك نفر مي كنم. تا بدوني كه راسته. تا بدوني كه درسته.

 

 

 

ادامه مطلب صحبت هاي فوق العاده دكتر الهي قمشه‌اي در مكتب امام حسين (ع)

۱۲ توصيه براي پياده‌روي اربعين از زبان زائران كربلا

سرويس سبك زندگي فردا؛ محدثه انسي‌نژاد: اين روزها كه به اربعين حسيني نزديك مي‌شويم، بسياري از هم‌وطنانمان خود را براي پياده روي عظيم اربعين آماده مي‌كنند. بعضي‌ها هم در اين روزها راهي سفر شده‌اند تا از فضاي خلوت مسير استفاده بيشتري ببرند. اما نكاتي كه در اين سفر معنوي بيش از پيش به كار مي‌آيد، استفاده از تجربيات كساني است كه به اين سفر رفته‌اند. در اين يادداشت از ميان توييت‌هاي كاربران ايراني كه به پياده‌روي اربعين رفته‌اند، براي شما نكاتي را انتخاب كرده‌ايم. آنها براي شما از بايدها و نبايدهاي اين سفر مي‌گويند.
 
۱۲ توصيه براي پياده‌روي اربعين از زبان زائران كربلا
 
به ميزبان دستور ندهيد

اولين نكته مهم در اين سفر اين است كه خودمان را براي كساني كه از ما پذيرايي مي‌كنند، نگيريم. اخلاصي كه مردم عراق در پذيرايي از زائران اربعين دارند، وصف نشدني است. هرگز به خادمان حرم نگوييد:«اينجا با پول ما ساخته شده» و به كساني كه با جان و دل براي پذيرايي را از شما وقت مي‌گذارند، دستور ندهيد. تشكر از ميزبان را هم فراموش نكنيد. براي تشكر كردن مي‌توانيد از كلمه «مَشكور» استفاده كنيد. درست است كه در مسير پياده‌روي كفش‌هايتان را رايگان واكس مي‌زنند و ماساژتان مي‌دهند اما اجازه دهيد اين خدمات براي كساني باشد كه واقعا به آن نياز دارند. براي تفريح از اين خدمات استفاده نكنيد. به جاي «شاي ايراني» از «شاي عراقي» بنوشيد و از پذيرايي موكب‌هاي عراقي استفاده كنيد. در اين چند روز سفر، ايراني بودنتان را فراموش كنيد و در «امت واحده اربعيني» حل شويد.
بيشتر بخوانيد: يك پيشنهاد مجازي براي پياده‌روي اربعين 
به جاي كفش مي‌توانيد صندل بپوشيد
معمولا براي پياده روي اربعين، توصيه‌هاي زيادي براي پوشيدن كفش راحت مي‌شود. چرا كه اگر كفش شما حتي ذره‌اي هم نامناسب باشد، مي‌تواند شما را در پياده‌روي اربعين بسيار اذيت كند. اما در كنار پوشيدن كفش مناسب، يكي از كاربران پوشيدن صندل را پيشنهاد مي‌كند. آقايان مي‌توانند صندل را بدون جوراب بپوشند، مثل تمام بومي‌هاي عراق.
 
۱۲ توصيه براي پياده‌روي اربعين از زبان زائران كربلا
 
شما هم از كودكان عراقي پذيرايي كنيد
معمولا وقتي به مراسمي مي رويم كه احتمال حضور بچه‌ها در آن هست، با خودمان چند شكلات برمي‌داريم. كودكان عراقي هم از اين قاعده مستثنا نيستند. برايشان از ايران شكلات‌هاي باكفيت و محصولات فرهنگي ببريد. همچنين مي‌توانيد براي موكب‌دارها و بچه‌هايشان هديه‌هاي كوچكي مثل تسبيح، روسري و گل سر ببريد.

 

 

براي مطالعه ي ادامه مطلب كليك كنيد 

آسيب هاي پياده روي اربعين

1.  بايد سخت مراقب باشيم، تا كاركردهاي شعائر مذهبي انسان‌ساز به واسطه كج‌فهمي‌ها، كج‌سليقگي‌ها و نيت‌هاي ناپاك دچار انحراف نشه.2.  همان‌طور كه بدعت‌ها و انحراف‌هاي مشتي جاهل، در مجالس عزاي سيدالشهدا(ع) كاركردهاي ماندگار نهضت حسيني رو دچار چالش جدي كرد؛ بايد مراقب باشيم رزمايش جهاني دوست داران اهل‌بيت(ع) در پياده‌روي اربعين ، هدف نهايي از اين مراسم رو دستخوش تحريف نكند.3. حالا كه خودي و غريبه، در كمين نشستند تا در برابر اين حركت بي‌نظير جهاني، بايستند؛ بهتر است رهروان اين سفر معنوي بيش‌ازپيش مراقب نيات، اعمال و رفتار خودشون در طول سفر باشند.
با مجالس عزاي سيدالشهدا (ع) چيكار كرديم؟ با مجالس عزاي سيدالشهدا (ع) چيكار كرديم؟با مجالس عزاي سيدالشهدا ما چيكار كرديم؟ كه مي خندن اونور بهمون. حق هم دارن. يه مشت بهايي و هم‌جنس‌باز و اينا مي خندن بهمون. براي اينكه ما كارايي كرديم كه خطاست. جايي نيومده كه. ما اينا رو باب كرديم. ببين با مجلس عزاي سيدالشهدا چيكار كرديم؟

مجالس عزاي سيدالشهدا كه، "رسول ترك‌"ها مي سازه. سيدالشهدايي كه به عنوان كشتي نجات مي تونه اين كارو انجام بده. بعد ما سخنران داريم پنجاه‌وپنج نفر ميشينن پاي سخنرانيش؛ آقاي مداح يك كشوري ته جمعيت پيدا نيست! اين خطاست اخوي! چرا همون دوربين عنكبوتي‌ها و مداح هاي درجه يك و دو، بيت رهبري ميرن يه جور ديگه روضه ميخونن؟ يه جور ديگه سينه زني دارن؟ جاهاي ديگر ساز و دوقول ميارن! معلوم ميشه كه ما ملاكمون هوا و هوس خودمه، مجلس چجوري بگيرست!

با مجالس عزاي سيدالشهدا چيكار كرديم؟ اينجوري بلا آورديم سرش! حراست، پاسداري از شعائر مذهبي در معرض خطر. ما هي مي شينيم مي گيم:آقا اين قمه‌زني رو اين تشيع انگليسي باب كرده. مراجع فلان ، عجب آدمايي هستن؛ عمر كشون درست ميكنن؛ مجلس ربيع مي گيرن؛ .... بعضي جاها ما كه بدتريم خودمون. ما مگه چه كرديم با مجالس اهل‌بيت؟ بعد اين‌قدر از دل اينا حرف حديث و قصه و حاشيه در مياد. بعد يه گروه سومي -همون گروه سومه كه هميشه هستن بي‌چاره‌ايم ما از دست اون گروه- ميگه: خوب ديدي امروز چي گفت؟ پس ديگه مجلس سيدالشهدا هم نمي ريم! آقا مگه من اينو گفتم؟ من دارم درباره آسيب‌ها صحبت مي‌كنم. ميگم اون آسيب‌ها رو از دل اين در بيار.

راهپيمايي اربعين ، پياده روي اربعين راهپيمايي اربعين ، پياده روي اربعينمي آييم سر پياده‌روي اربعين. به همون بليه ي مجالس عزاي سيدالشهدا، به همون بلاياي اعتكاف دچار خواهد شد پياده‌روي اربعين. ميدوني چي؟ هموني كه ميري با طرف صحبت مي‌كني براچي ميخواي بري؟ ... دوزار خدا تو اين رفتنه نيست! مراقب نيات اعمال و رفتار خودمون باشيم. چون شيطان ابليس وعده داده ما رو ريشه‌كنمون كنه. يعني تو فكر مي‌كني كه پياده‌روي اربعين رفتي ثواب ميخواي بكني؛ كباب شدي!

خيلي مهمه! يه عده مون هم اونورييم ديگه. اصلاً برامون مهم نيست پياده روي اربعين بريم يا نريم. غصه نمي‌خوريم! "پياده روي چيه؟ حالا يه چيزيه دوباره اينا باب كردن سر ملت رو گرم كنن" اين‌جوري ميگه طرف. اصلا غصه نمي خوره. بابا غصه بخور! زيارت سيدالشهداست. ترجمه "كامل الزيارات" مال "ابن قولويه(ره)" اينو بخونيد. "كامل الزيارات" تنها زيارتي كه تعطيل بردار نيست؛ زيارت سيدالشهدا در كربلاست. كعبه رو هم كه سال شصت و شش كه حاجي‌ها اون جوري شدن ولي‌فقيه چيكار كرد؟ تعطيل كرد. حج واجب رو تعطيل مي‌كني بعد اونوقت تو ميگي زيارت مستحب...؟ آره! تنها زيارتي كه مي گه اگر خطر جاني هم داشت؛ بايد بروي كه اين مسير تعطيل نشود؛ زيارت سيدالشهدا در كربلاست.

پياده‌روي اربعين داره ميره سمت كربلا به‌اندازه بيست سال عمرش زباله توليد مي كنه! كي بايد اينو جمع كنه؟ چرا؟ اين مرضي رضاي خداست؟ جلويي مون رو له مي‌كنيم به آب برسيم! سيدالشهدا با لب تشنه شهيد شد. كجاي كار گير داره؟ اون مبناهه گير داره. اصلاً من براي چي دارم ميرم؟ چون اون مبناهه خوب تبيين نشده، همينجوري ميريم. همه دارن ميرن ما هم ميريم! آقا همه دارن ميرن ما هم ميريم كه حرف نيست. بعضي وقتا ما اينجورييم ديگه!


ما اهل فاكتور كردنيم. ميگه من هشت ساله دارم ميرم پشت سر هم. مثل اين جمكرانه هست مد شده برا بعضيا. "خدا شاهده الان ده ساله شب‌هاي چهارشنبه دارم ميرم." بعد ميري تو ادارشون، ميگن از همه خالي‌بند تر و دزدتر و دير بيا و زود بره اينه! ده ساله تو مجسمه ات رفته جمكران و اومده! چه جمكراني رفتي؟ جمكرانه ايراد نداره ها! عيب از كشتي نيست. " ان الحسين مصباح الهدي و سفينة النجاة" اگه تو گيرداري به اون سفينه گير نده. به اون كشتيه گير نده. عيب از كشتي نيست. عيب از توست.

 

 

براي مطالعه ي ادامه مطلب و فيلم و صوت كليك كنيد 

خلاصه اي در مورد واقعه عاشورا

عاشورا روز دهم ماه محرم است. شهرت اين روز نزد شيعيان به دليل وقايع عاشوراي سال ۶۱ هجري قمري است. در اين روز امام حسين (ع) و يارانش در واقعه كربلا در جنگ با لشكر يزيد به شهادت رسيدند و مسلمانان در آن روز سوگواري مي‌كنند. سايت آسموني در اين مقاله خلاصه اي واقعه عاشورا را براي شما عزيزان تهيه و تنظيم كرده است كه در ادامه مي خوانيد:

زمان واقعه :روزدهم محرم سال۶۱هجري درزمان حكومت يزيدبن معاويه ساعت۸ صبح تادوبعدازظهر .

مكان واقعه: نينوآ يا كربلاي امروزي واقع دربين النهرين (عراق).

روند واقعه :

۱-اولين تيرتوسط عمربن سعدفرمانده سپاه يزيدپرتاب شدوتيرباران سپاه اسلام شروع شد.

۲-حمله كلي بسپاه اسلام اغاز و در اين مرحله۳۸نفرازاصحاب امام شهيدشدند .

۳-مبارزه تن بتن اغازشدودراين مرحله۷نفرديگر بشهادت رسيدند .

۴-حمله به اهلبيت اغازشد كه باشهادت تمامي انان جز۵ نفرذكور و اعضا حرم امام حسين (ع)پايان ميپذيرد.

۵-با آمدن قبيله بني اسد به ياري امام سجاد (ع)شهدا رابخاك سپرده وهمگي به اسارت بسوي شام روانه ميشوند  .

 خلاصه واقعه عاشورا:

پس از شهادت امام حسن(ع) برادرش حسين(ع) به امامت رسيد، مردم عراق از امام حسين خواستند كه بر ضد معاويه قيام كند، امام حسين(ع) به آنها گفت برادرم با معاويه قراردادي را امضاء كرده است كه تا مدت آن تمام نشود نمي توانم آن را نقض كنم. يكي از مفاد قرارداد صلح امام حسن(ع) اين بود كه خلافت فقط در دست معاويه باشد و آن را به پسرش يزيد منتقل نكند و چون معاويه هنوز زنده بود، امام حسين(ع) 10 سال را به همين منوال سپري كرد تا آنكه معاويه مرد. با مرگ معاويه تعهد امام حسين(ع) به معاويه هم تمام شد و ديگر قراردادي بين او و معاويه نبود. يزيد به خلافت رسيد و به جاي پدرش در شام بر مسند قدرت نشست. امام حسين(ع) در مدينه ساكن بود، يزيد از مردم شهرهاي مختلف مشغول گرفتن بيعت شد و به والي مدينه دستور داد از مردم بيعت بگيرد بخصوص از امام حسين(ع) و اگر حسين بيعت نكرد او را كشته و سرش را براي يزيد بفرستد.

پس از آنكه دستور به والي مدينه رسيد او امام حسين(ع) را احضار كرد و اين كار در ساعاتي از شب گذشته انجام شد، امام حسين به احضار در اين ساعت از شب مشكوك شد. لذا تعدادي از يارانش را خبر كرد و به آنها گفت با خود شمشير بردارند و در زير لباس پنهان كنند و پشت درب مخفي شوند اگر خطري براي او پيش آمد وارد محل جلسه شوند. والي مدينه مروان بن حكم را خبر كرده بود و از او مشورت خواست، مروان به او گفت همان كاري كه يزيد دستور داده است را انجام بده. والي مدينه به امام حسين(ع) گفت يزيد چنين دستوري صادر كرده است، امام حسين صراحتاً نگفت كه من بيعت نمي كنم و فرمود اين كاري است كه بايد در ملاء عام انجام شود تا همه مردم ببينند كه من بيعت مي كنم يا نه پس تا صبح صبر كن، والي مدينه قبول كرد اما مروان به او گفت كار اشتباهي مي كني اگر حسين از اينجا بيرون برود ديگر او را پيدا نخواهي كرد، همين الان از او بيعت بگير يا او را به قتل برسان.

 

 

براي مطالعه ي ادامه مطلب كليك كنيد